هدهد، پرنده ای خاکی رنگ، کوچک تر از کبوتر با خال های زرد، سیاه و سفید که روی سرش دسته ای پر به شکل تاج یا شانه دارد، در خوش خبری به او مثل می زنند، شانه سرک، بوبه، بوبک، پوپو، پوپش، بدبدک، کوکله، پوپ، بوبو، مرغ سلیمان، شانه به سر، بوبویه، پوپک، پوپؤک
هُدهُد، پرنده ای خاکی رنگ، کوچک تر از کبوتر با خال های زرد، سیاه و سفید که روی سرش دسته ای پَر به شکل تاج یا شانه دارد، در خوش خبری به او مثل می زنند، شانِه سَرَک، بوبِه، بوبَک، پوپو، پوپَش، بَدبَدَک، کوکَلِه، پوپ، بوبو، مُرغِ سُلِیمان، شانِه بِه سَر، بوبویِه، پوپَک، پوپُؤَک
هدهد را گویند. (برهان قاطع). هدهد که آن را مرغ سلیمان نیز گویند. (بهار عجم) (آنندراج). پوپو. پوپک. شانه بسر. بوبو. بودبود. پوپش. هدهد باشد و آن را پوپوپک و پوپو و پوپه نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری). هدهد. (غیاث اللغات). آن را شانه سرک و پوپو و پوپوپک نیز گفته اند. (انجمن آرا) : یا از خبر شمیم جانان این شانه سر است و آن سلیمان. محسن تأثیر (از بهار عجم)
هدهد را گویند. (برهان قاطع). هدهد که آن را مرغ سلیمان نیز گویند. (بهار عجم) (آنندراج). پوپو. پوپک. شانه بسر. بوبو. بودبود. پوپش. هدهد باشد و آن را پوپوپک و پوپو و پوپه نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری). هدهد. (غیاث اللغات). آن را شانه سرک و پوپو و پوپوپک نیز گفته اند. (انجمن آرا) : یا از خبر شمیم جانان این شانه سر است و آن سلیمان. محسن تأثیر (از بهار عجم)
هدهد، پرنده ای خاکی رنگ، کوچک تر از کبوتر با خال های زرد، سیاه و سفید که روی سرش دسته ای پر به شکل تاج یا شانه دارد، در خوش خبری به او مثل می زنند، پوپؤک، پوپک، مرغ سلیمان، کوکله، شانه سر، بوبو، شانه به سر، پوپ، پوپش، بوبه، بوبک، پوپو، بوبویه، بدبدک
هُدهُد، پرنده ای خاکی رنگ، کوچک تر از کبوتر با خال های زرد، سیاه و سفید که روی سرش دسته ای پَر به شکل تاج یا شانه دارد، در خوش خبری به او مثل می زنند، پوپُؤَک، پوپَک، مُرغِ سُلِیمان، کوکَلِه، شانِه سَر، بوبو، شانِه بِه سَر، پوپ، پوپَش، بوبِه، بوبَک، پوپو، بوبویِه، بَدبَدَک
میوه ای که کال و نارس از درخت چیده و در خانه پخته و رسیده کرده باشند. (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات). در هندوستان انبه را چنین پخته نما سازند. (آنندراج) : چو من میوه در سایۀ خانه بس که ناخوش بود میوۀ خانه رس. نظامی. کند هرکسی سیب را خانه رس ولی خوش نباشد بدندان کس. نظامی
میوه ای که کال و نارس از درخت چیده و در خانه پخته و رسیده کرده باشند. (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات). در هندوستان انبه را چنین پخته نما سازند. (آنندراج) : چو من میوه در سایۀ خانه بس که ناخوش بود میوۀ خانه رس. نظامی. کند هرکسی سیب را خانه رس ولی خوش نباشد بدندان کس. نظامی
دهی است جزء دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان. واقع در 12 هزارگزی جنوب لنگرود و یک هزارگزی خاور بجارپس. ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای معتدل و مرطوب و مالاریایی. 110 تن سکنه دارد که شیعی مذهب و گیلکی و فارسی زبانند. آب آنجا از شلمان رود و محصول آن برنج و چای و شغل اهالی زراعت است. راه این ده مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان. واقع در 12 هزارگزی جنوب لنگرود و یک هزارگزی خاور بجارپس. ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای معتدل و مرطوب و مالاریایی. 110 تن سکنه دارد که شیعی مذهب و گیلکی و فارسی زبانند. آب آنجا از شلمان رود و محصول آن برنج و چای و شغل اهالی زراعت است. راه این ده مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان کلاس بخش سردشت شهرستان مهاباد که در 15 هزارگزی جنوب خاوری سردشت و 2 هزاروپانصدگزی جنوب شوسۀ سردشت به بانه واقع است. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و 187 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان کلاس بخش سردشت شهرستان مهاباد که در 15 هزارگزی جنوب خاوری سردشت و 2 هزاروپانصدگزی جنوب شوسۀ سردشت به بانه واقع است. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و 187 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان ایسین بخش مرکزی شهرستان بندرعباس، واقع در سی هزارگزی باختر بندرعباس و سر راه مالروضمیر- بندرعباس. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای گرمسیری. سکنۀ آن 573 تن که شیعی و سنی مذهب و فارسی زبانند. آب دهکدۀ مزبور از چاه تأمین میشود و محصولش خرما است. اهالی به کشاورزی و صید ماهی گذران میکنند، در آنجا یک پاسگاه گارد مسلح گمرک و دبستان وجود دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان ایسین بخش مرکزی شهرستان بندرعباس، واقع در سی هزارگزی باختر بندرعباس و سر راه مالروضمیر- بندرعباس. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای گرمسیری. سکنۀ آن 573 تن که شیعی و سنی مذهب و فارسی زبانند. آب دهکدۀ مزبور از چاه تأمین میشود و محصولش خرما است. اهالی به کشاورزی و صید ماهی گذران میکنند، در آنجا یک پاسگاه گارد مسلح گمرک و دبستان وجود دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان حومه بخش رامسر شهرستان شهسوار. واقع در 7 هزارگزی جنوب خاوری رامسر و2هزارگزی جنوب شوسۀ رامسر به شهسوار و کنار راه فرعی سادات محله به مشاکلایه. این دهکده در دشت قرار دارد، و آب و هوای آن مرطوب و مالاریایی است. تعداد سکنۀ آنجا 100 تن که شیعی مذهب و گیلکی و فارسی زبانند. آب آنجا از رود خانه نسا رود و محصول آن برنج و چای و مختصری مرکبات و ابریشم است. اهالی آنجا بزراعت گذران می کنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ص 105)
دهی است از دهستان حومه بخش رامسر شهرستان شهسوار. واقع در 7 هزارگزی جنوب خاوری رامسر و2هزارگزی جنوب شوسۀ رامسر به شهسوار و کنار راه فرعی سادات محله به مشاکلایه. این دهکده در دشت قرار دارد، و آب و هوای آن مرطوب و مالاریایی است. تعداد سکنۀ آنجا 100 تن که شیعی مذهب و گیلکی و فارسی زبانند. آب آنجا از رود خانه نسا رود و محصول آن برنج و چای و مختصری مرکبات و ابریشم است. اهالی آنجا بزراعت گذران می کنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ص 105)
که شانه سازد. که شانه تراشد. که شانه درست کند. مرادف شانه تراش است. (از بهار عجم) (آنندراج) : منشار این کار منشاری بود باریک و تیز لطیف تر از منشار شانه گران. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). بمن تا بت شانه گر شد دچار مرا روز و شب شانه بینی است کار. طاهر وحید (از بهار عجم)
که شانه سازد. که شانه تراشد. که شانه درست کند. مرادف شانه تراش است. (از بهار عجم) (آنندراج) : منشار این کار منشاری بود باریک و تیز لطیف تر از منشار شانه گران. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). بمن تا بت شانه گر شد دچار مرا روز و شب شانه بینی است کار. طاهر وحید (از بهار عجم)
دهی است جزء دهستان سیاهکلرود بخش رودسر شهرستان لاهیجان، واقع در 23 هزارگزی جنوب خاوری رودسر و 2 هزارگزی شوسۀ رودسر به شهسوار. این ده در دامنۀ کوهسار قرار دارد و آب و هوایش معتدل و مرطوب و سکنه اش 135 تن است که شیعی مذهب و گیلکی و فارسی زبانند. آب آنجا از چشمه و محصول آن برنج و مرکبات و چای و شغل اهالی زراعت و نمدمالی و راه این دهکده مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ص 98)
دهی است جزء دهستان سیاهکلرود بخش رودسر شهرستان لاهیجان، واقع در 23 هزارگزی جنوب خاوری رودسر و 2 هزارگزی شوسۀ رودسر به شهسوار. این ده در دامنۀ کوهسار قرار دارد و آب و هوایش معتدل و مرطوب و سکنه اش 135 تن است که شیعی مذهب و گیلکی و فارسی زبانند. آب آنجا از چشمه و محصول آن برنج و مرکبات و چای و شغل اهالی زراعت و نمدمالی و راه این دهکده مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ص 98)
دهی است جزء دهستان اجارودبخش گرمی شهرستان اردبیل. دارای 220 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان اجارودبخش گرمی شهرستان اردبیل. دارای 220 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان سیاهکلرود بخش رودسر شهرستان لاهیجان، واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری رودسر، و 2 هزارگزی جنوب راه شوسۀ رودسر به شهسوار. جلگله ای، و هوای آن معتدل و مرطوب ومالاریائی، و آب آن از مرساررود، و محصول آن برنج و لبنیات است، 75 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری اشتغال دارند. راه آن مالرو است. این ده از دو محلۀبالا و پائین تشکیل شده، اکثر سکنه تابستان به ییلاق جواهردشت میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است از دهستان سیاهکلرود بخش رودسر شهرستان لاهیجان، واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری رودسر، و 2 هزارگزی جنوب راه شوسۀ رودسر به شهسوار. جلگله ای، و هوای آن معتدل و مرطوب ومالاریائی، و آب آن از مرساررود، و محصول آن برنج و لبنیات است، 75 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری اشتغال دارند. راه آن مالرو است. این ده از دو محلۀبالا و پائین تشکیل شده، اکثر سکنه تابستان به ییلاق جواهردشت میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
برندۀ اثاث خانه. ربایندۀ اثاث خانه. دزد. سارق. ج، خانه بران: چو دزد خانه بر کالا همی جست سریر شاه را بالا همی جست. نظامی. من بسختی ب خانه دگران خانه من بدست خانه بران. نظامی. گر سه حمال کارگر داری چار جمال خانه برداری. نظامی. نقطه گه خانه رحمت تویی خانه بر نقطۀ زحمت تویی. نظامی
برندۀ اثاث خانه. ربایندۀ اثاث خانه. دزد. سارق. ج، خانه بران: چو دزد خانه بر کالا همی جست سریر شاه را بالا همی جست. نظامی. من بسختی ب خانه دگران خانه من بدست خانه بران. نظامی. گر سه حمال کارگر داری چار جمال خانه برداری. نظامی. نقطه گه خانه رحمت تویی خانه بر نقطۀ زحمت تویی. نظامی